شب بیداری عامل افسردگی
تا دیروقت بیدار میمانید و صبحها به سختی از خواب بلند میشوید؟ شاید فکر کنید این فقط یک عادت شخصی است، اما تحقیقات نشان میدهد که شبزندهداری میتواند سلامت روان شما را تحت تأثیر قرار دهد. آیا واقعاً رابطهای بین دیر خوابیدن و افسردگی وجود دارد؟
آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چرا برخی افراد صبحها سرحال و پرانرژی هستند، در حالی که برخی دیگر شبها به اوج انرژی خود میرسند؟ شاید خودتان هم تجربه کرده باشید که گاهی در ساعات پایانی روز احساس سرزندگی بیشتری دارید، یا برعکس، صبحها با سختی از خواب بیدار میشوید. این تفاوتها فقط به عادت یا ترجیح شخصی مربوط نمیشود؛ بلکه میتواند روی سلامت روانی ما هم تأثیر بگذارد. تحقیقات جدید نشان میدهد که کسانی که شبها دیرتر میخوابند—یعنی شبزندهدارها—ممکن است بیشتر در معرض افسردگی قرار بگیرند. در این گزارش، این موضوع را بررسی میکنیم و به دادههای علمی نگاهی میاندازیم تا ببینیم این ارتباط از کجا میآید.
کرونوتایپ چیست؟
بیایید اول با یک مفهوم کلیدی آشنا شویم: کرونوتایپ. این کلمه شاید کمی عجیب به نظر برسد، اما در واقع به تمایل طبیعی بدن ما برای خوابیدن در زمانهای خاص اشاره دارد. بعضیها «صبحرو» هستند؛ یعنی صبح زود بیدار میشوند و در ابتدای روز پر از انرژیاند. اما گروهی دیگر «شبرو» هستند؛ این افراد شبها دیرتر میخوابند و صبحها ترجیح میدهند بیشتر در رختخواب بمانند. این تفاوتها به ساعت داخلی بدن ما —که به آن ریتم شبانهروزی میگویند— بستگی دارد. این ساعت، مثل یک تنظیمکننده مخفی، روی خواب، هورمونها و حتی حال و هوای ما اثر میگذارد.
شبزندهدارها و افسردگی: دادهها چه میگویند؟
حالا که با کرونوتایپ آشنا شدیم، بیایید سراغ یافتههای علمی برویم. پژوهشگران در ایران و کشورهای دیگر به این موضوع پرداختهاند که آیا واقعاً شبزندهداری با افسردگی ارتباط دارد یا نه. در یک مطالعه در ایران، ۳۰۰ دانشجو بررسی شدند. محققان از ابزارهای استانداردی مثل پرسشنامه صبحخیزی- شبخیزی و آزمون افسردگی بک استفاده کردند. نتیجه؟ بین شبزندهداری و افسردگی یک ارتباط معنادار پیدا کردند. دقیقتر بگوییم، هرچه فرد بیشتر به سمت شبزندهداری تمایل داشت، احتمال بروز علائم افسردگی در او بیشتر بود. این مطالعه نشان داد که کرونوتایپ شبانه تا ۲۵ درصد از تغییرات در نمرات افسردگی را توضیح میدهد—عددی که نمیتوان به سادگی از آن گذشت. این موضوع فقط به ایران محدود نیست. در چین، یک مطالعه بزرگ نشان داد که شبزندهدارها تقریباً دو برابر بیشتر از کسانی که نه خیلی صبحرو هستند و نه خیلی شبرو (یعنی کرونوتایپ میانی) در معرض خطر افسردگی قرار دارند. حتی بررسیهای جهانی هم این را تأیید میکنند که شبزندهدارها معمولاً حال و هوای شکنندهتری دارند. این دادهها به ما میگویند که شاید چیزی بیشتر از یک عادت ساده در کار باشد.
چرا این اتفاق میافتد؟
سؤالی که پیش میآید این است: چرا شبزندهدارها بیشتر با افسردگی دستوپنجه نرم میکنند؟ جواب به دو بخش زیستی و رفتاری تقسیم میشود. از نظر زیستی، ساعت داخلی بدن شبزندهدارها اغلب با برنامههای معمول جامعه —مثل ساعت کاری یا کلاسهای صبح— ناهماهنگ است. تصور کنید بدن شما بخواهد تا دیروقت بیدار بماند، اما دنیا از شما انتظار دارد صبح زود سرحال باشید. این ناهماهنگی میتواند استرس مداوم ایجاد کند و به مرور روی روان شما اثر بگذارد. علاوه بر این، خواب شبزندهدارها گاهی کیفیت کمتری دارد، و همین موضوع میتواند حالشان را بدتر کند.
از نظر رفتاری هم، شبزندهدارها ممکن است بیشتر به سمت عادتهایی مثل مصرف الکل بروند یا کمتر از تکنیکهایی مثل ذهنآگاهی استفاده کنند که به حفظ تعادل روانی کمک میکند. برای اینکه بهتر متوجه شوید، ساعت داخلی بدن را مثل یک ساعت معمولی در نظر بگیرید که به منطقه زمانی دیگری تنظیم شده است. اگر هر روز با این ساعت ناهماهنگ زندگی کنید، طبیعی است که احساس خستگی و آشفتگی کنید—و این چیزی است که شبزندهدارها اغلب تجربه میکنند.
یک ارتباط واقعی، اما با سؤالهای باز
چیزی که از این دادهها برمیآید این است که شبزندهداری و افسردگی واقعاً با هم مرتبطاند—چه در ایران و چه در جاهای دیگر دنیا. اما هنوز نمیدانیم این رابطه چقدر عمیق است یا دقیقاً چه چیزی آن را به وجود میآورد. با این حال، همین آگاهی میتواند قدم اول باشد. شاید با تنظیم بهتر برنامه روزانه یا توجه بیشتر به کیفیت خواب، بتوانیم از سلامت روانیمان بهتر مراقبت کنیم. شما چه فکر میکنید؟ شاید دفعه بعد که تا دیروقت بیدار ماندید، به این موضوع کمی بیشتر فکر کنید!